داستان ادیسون از زبان پسرش
داستانی از ادیسون را در یکی از کتابهای اخیر خواندم که از زبان پسرش، چارلز ادیسون بود. این داستان هیچگاه و در هیچ کتابی بجز این کتاب، نوشته نشده است و به همین دلیل بسیار مشتاق هستم تا این را برای شما تعریف کنم. توماس ادیسون در سن جوانی کاملاً ناشنوا میشود و دلیلش هم این بوده که وقتی او پسر بچه ای بوده مجبور بوده به دنبال قطار بدود تا بدون بلیط بتواند از انتهای قطار وارد شود و در آنجا روزنامه و سیگار بفروشد. وقتی او در حال دویدن بوده هر دو دستش پر بوده از روزنامه و سیگار، برای همین دوست او در انتهای قطار ادیسون را از گوش هایش بلند میکرده و به درون قطار می آورده. او بیشتر از 1099 اختراع دارد و جمعیت نیروی کار او که وی برایشان کار آفرینی کرده بیشتر از 200 میلیون نفر میباشند. توماس ادیسون زمانی که کاملاً ناشنوا بوده، گرامافون را اختراع میکند و بعد از آن دستگاه ضبط صدا.
پسر او میگوید: پدرم با اینکه نمیشنید ولی دستگاه هایی را خلق میکرد که به درد خودش نمیخورد و این نشان از این دارد که او به فکر رفاه همه بوده نه مادیات. بهترین اخلاق او تشویق کردن دیگران بود و هرزمان کسی به دیدن او می آمد با دیدی متفاوت او را ترک میکرد. توماس ادیسون، خویش را از درون خودش تشویق میکرده و او تنها شخصی بوده که بدون کمک هیچ انسانی به بزرگترین مخترع جهان تبدیل شده است. از شما میخواهم به قدرت خود فکر کنید و خودتان را دست کم نگیرید. توماس ادیسون هم شخصی بوده درست بمانند من و شما ولی با دیدگاهی متفاوت نه مخلوقی متفاوت.
منبع skylove.ir